یکی از مظاهر زندگی مدرن در روزگاری که آن را عصر ارتباطات نامیدهاند، کارتهای اعتباری یا پول الکترونیکی ست. داد و ستد با پولِ الکترونیکی، چون دیگرموجهایی که ازجهان صنعتی برخاستهاند، به سرعت جغرافیای تمدن را در مینوردد و جای شکل آشنای پول را میگیرد. امروز در جیب بسیاری از مردم ثروتمند کشورهای توسعه یافته اثری از پول کاغذی نمی یابیم و پولِ نامرعی جای آن را گرفته است. در این میان ماهیت نان یا شیری که با این کارتهای اعتباری خریده میشود تغییر نکرده، اما کیفیتی از خود پول دگرگون شده است. چنین پولی دیگر قابل لمس و دیدن نیست و بخش از معنا و فرهنگ دیداری خود را از دست داده است. امروز دیگر چندان ملموس نیست که فیلم سازی واقعگرا برای نشان دادن حرص و آز انسان معاصر از تصویر شخصیتی که به بستههای اسکناس چنگ انداخته است، یا باران اسکناسهایی که با انفجار یک گاوصندوق از آسمان میبارد، استفاده کند. چنین تصاویری امروز دیگر بیشتر جنبهی نمادین داشته و ارزش رئالیستی خود را از دست داده است. چنانکه در قرن گذشته تصویر سکههای نقره و طلا ارزش کاربرد و روزمرهی خود را از دست دادند و تبدیل به نمادهایی تاریخی شدند.
هنرمند برای بیان چنین موقعیتی، ناچار به خلق فرهنگ بصری و دستگاه نشانه شناختی تازهایست. به همین ترتیب برای بیان مفاهیمی چون قدرت، اضطراب و سلطه نیز نیازمند نمادها و ترکیبهای تازه است. هر چند ماهیت پول و قدرت دگرگون نشده است، اما شبکهی روابطی که به دور آن تنیده میشود، تغییر میکند.
نمونه چنین تغییر شکلهایی در تاریخ بسیار قابل توجهاند. زمانی که یوهان گوتنبرگ دستگاه چاپ با حروف متحرک را در قرن پانزدهم اختراع کرد، تحولات آینده ی فرهنگ نوشتاری بشر، به سختی قابل پیش بینی بود. مسلما معنا و ماهیت متنی که با دست نوشته می شود با شکل چاپی آن یکی ست، اما سرعت، کیفیت، حجم انبوه و ارزانی متون چاپی باعث چنان رونقی در کار نگارش و انتشار متون شد که فرهنگ و تمدن بشری را زیر و رو کرد. چنانکه اختراع دستگاه چاپ را یکی از پایههای مدرنیته برمیشمارند و تاثیر آن را در زندگی انسان، هم سنگ کشف آتش و اختراع خط میدانند.
یکی دیگر از چنین تغییر شکلهایی را می توان در انتشار هفته نامهها و ماه نامه ها دید. تا پیش از رونق گرفتن مجلات، رمان ژانر برتر ادبیات داستانی بود. اما محدودیت فضای مجله، سرعت انتشار و خوانندگانی که متون را با شتاب و درفرصت های کوتاهتری میخوانند، باعث رواج ژانر تازهای از داستان شد که به داستان کوتاه معروف است. ژانری که – بنا بر تعریف کلاسیک آن – برشی از زندگی را با زمان و شخصیت های محدود و در حجمی کوتاه، روایت می کند. بدیهی ست که ماهیت داستان از رمان تا داستان کوتاه دگرگون نشده است. در هر دوی این ژانرها عناصر واحدی چون زاویه دید، پیرنگ، شخصیت و غیره به کار می روند و روایت همچنان مهم ترین شیوه ی بیان موضوع است، اما شکل آنها تغییر کرده است. در واقع این یکی دیگر از نمونه هایی است که وسیلهی بیان موضوع در شکل و کیفیت آن تاثیر می گذارد.
با چنین مقدمهای می توان درباره ی جایگاه ادبیات در جهان اینترنت و فضای وِب سخن گفت. ماهیت ادبیات بر روی کاغذ یا صفحه ی مانیتور و نقطههای نورانی یکیست، اما تغییر کیفیت ادبی، امری ست که میتوان درباره آن اندیشید. ادبیات در شکل نور و در شاهراه اطلاعات جهانی چگونه ادبیاتی خواهد بود و چه تغییر کیفیتی برای آن متصور است ؟ آیا ژانر تازهای که بتوان آن را ادبیاتِ نوری نامید در راه است؟
کوتاه و گزیده
یکی ازمحبوب ترین ژانرهای ادبی میان نویسندگان اینترنتی، داستانکها یا داستانهای کوتاهِ کوتاه است، که حجم آنها از چند پاراگراف و گاه حتا از چند جمله و واژه بیشتر نمیشود. طبیعی ست که خواندن چنین متون کوتاهی بر روی صفحهی نورانی مانیتور، آسان تر از خواندن داستانی چند صفحهای ست. اما شاید بیش از آن، سرعت، فشردگی و وجه استعاری این داستانکها باشد که توجه کاربران اینترنتی را جلب می کند. در این دهکده ی جهانی مجازی که همه چیز به سرعت و به سادگی فشردن چند دکمه قابل دسترسی ست، معنا و حس ادبی نیز باید به همین نسبت امری سریع و در دسترس باشد. مناسب ترین داستان در چنین فضایی، متنی ست که چون برقی کوتاه بیشترین وسعت از جهان را روشن کند. انتخاب نام فلاش فیکشن یا داستان جرقهای بسیار در خور چنین متونی ست. کسی که جهان گسترده را به شکل علائم نوری فشرده در صفحهی جادیی مقابل خود میبیند، بهترین خوانندهی داستانهایی خواهد بود که جهان بسیط یا مرکب را در کمترین واژگان ممکن فشرده میکنند.
آزادی
اینترنت جهانی بدون مرز است. میتوانید با هزاران نام بیمسما یا ناشناس در آن پرسه بزنید. میتوانید خود را تبدیل به زن و مرد و چندجنستی یا حتا موجودی مجازی کنید و کسی هم به آسانی نمیتواند شما را مجبور به پاسخگویی کند مگر گرفتار جرایم سازمان یافته شده باشید. ساختار این شاهراه اطلاعاتی به گونهای ست که محدود کردن آن بسیار دشوار و گاه غیر ممکن مینماید. این فن آوری درخشان عصر فرامدرن، امکانی را فراهم آورده است که فراتر از مرزهای قانون و اخلاقِ برآمده از مدرنیسم گام بزنیم، امکانی که در عصر تمرکز و قطعیتهای مدرنیسم کمتر قادر به تجربهی آن بودیم. تضادی که شاید سپیده دم افقی تازه باشد. آرمانشهری که حاصل ازدواج ایدئالیسم باستانی با تجربه گرایی رنسانس بود و با تقسیم خشک و ریاضیوار هستی و وضع قانونهای کلی و قطعی بنا نهاده شد، کودکی به دنیا میآورد که مهار آن آسان نیست. اینک محوریت انسان به عنوان فاعل شناسندهی هستی از حد یک شعار و محدودهی جهان توسعه یافته فراترخواهد رفت ودربارهی هر انسانی که با جهان مجازی اینترنت رو به رو ست، مصداق خواهد داشت. ادبیات نیز در این جهان با آزادی غافلگیر کنندهای رو به رو ست. دیگر نمیتوان با سوزاندن کتابی آن را کاملا کرد، نمیشود اندیشهای را در اتاقی بی روزنه زندانی کرد تا کاملا فراموش شود. نمیشود نامی را از به تمامی از تاریخ حذف کرد یا صدایی را برای همیشه از گوشها دور نگاه داشت. هر چند در گذشته نیز این کار آسان نبود و در مواردی بی شمار صدای خاموش شده از جایی دیگر بلند میشد اما در عصر ارتباطات تحمیل چنین سکوتی دیگر کاملا غیر ممکن شده است و معنای سکوت به کل تغییر کرده است.
نخستین حاصل چنین جهانی مرگ ابدی مطرودان مقدس است. در این جهان دیگر کتابهای زیر میزی، نویسندگان رانده شده و ممنوعه ها رونقی نخواهند داشت، زیرا همه چیز در هر زمان و مکانی قابل دسترس است. بنابراین (سکوت) بیش از گذشته تبدیل به انتخابی خود خواسته و اخلاقی میشود چون قدرتهای حاکم دیگر ابزار قدرتمندی برای تحمیل چنین سکوتی ندارند. در عصر ارتباطات ابزار حاکمیتها سیاسی و ایدئولوژیک و سرمایهداری بیشتر با ایجاد سر و صدای اضافه کار میکند. ایجاد هیاهیو برای آن که صدای عناصر نامطلوب کمتر شنیده شود.
دراین میان سیمایی که از مظلومیت، نورانی و مقدس شده است نیز فروغی ندارد. به ناچار زیباشناسی و رمز جذابیت چنین آثاری نیز دگرگون خواهد شد، آثاری که از منع و مرز و ناکامی های بیرونی نیرو میگیرند، در آیندهای نه چندان دور باید به دنبال کانون نیرو بخش دیگری باشند.
در این فضا برای اخلاق نیز کاربردی تازهای باید تعریف کرد. در این موقعیت جدید که انسان با کمترین واسته ی ممکن رو در روی جهان ایستاده و خود تصمیم گیرنده و تعیین کننده است، مناسبات تازهای در روابط او با جهان پیرامون شکل خواهد گرفت. در این فضای گسترده وآزاد، اخلاق احتمالا بیش از پیش وجدانی و وابسته به انسان خواهد بود وشاخص هایش در این مناسبات تازه تعیین می شود. امروز می توان اندیشید که اخلاق، عدالت و حرمت انسان در ماوراء آزادی چگونه خواهد بود؟ آینده نشان می دهد که نسبت فناوری تبلیغات و انکشاف جسورانهی جهان در این اخلاق و زیباشناسی نوین ادبی چه نسبتی با هم خواهند یافت.
نشانه شناسی نوین
در روزگاری نه چندان دور حروف چاپی به مثابه رسمیت به یک متن بود. نویسندگان جوان در آرزوی دیدن اثر خود به صورت چاپی بودند. متن چاپ شده به معنای آن بود که از صافی های کیفی متعددی گذشته و از قابلیت نسبی برای انتشار برخوردار است. آراسته شدن به زیور طبع، آرزویی بودکه می شد برای آثار خواب داشت. اما امروزکسی می تواند صبح که از خواب بیدار شد، تصمیم بگیرید نویسنده شود. تا بعد از ظهر می تواند داستان خود را به شکل تایپ شده با حروف چاپی ببیند و شب در شبکهی اینترنت آن را در معرض دید میلیونها نفر قرار دهد. در چنین فضایی تشخیص آثار ارزشمند به آسانی ممکن نیست، زیرا گفتن و نوشتن بدون پشتوانهی غنی فکر، چنان آسان است که نمیتوان در برابر وسوسهی آن مقاومت کرد. سرعت، بی کرانگی و آزادی ما را با حجم غول آسایی از متن و نوشتار رو به رو می کند که سرگیجه آور است. شما کافی ست یکی از نام های مورد اعتماد و علاقهی خود را در یکی از موتور ها ی جستجوگر تایپ کنید. بعد از چند ثانیه آن قدر متون گوناگون در برابر شما خواهد بود که گاه عمر مفید یک انسان برای خواندن و بررسی همه ی آنها کافی نیست.
در این جهان مجازی دیگر معیارهای کهن سنجش زشتی و زیبایی، برای گشودن راه ما در فضایی بی بّعد و مکان کافی نیست. برای یافتن متنی که دوست دارید، دیگر کافی نیست که فقط نام نویسندگان، شاعران، مترجمان، پژوهشگران و ناشران مورد علاقه ی خود را بدانید. حجم اطلاعات در حوزهی هر نامی چنان عظیم است که به راحتی جستجوگر را منکوب میکند. برای گم نشدن دراین فضای بیکرانه باید معیار های دقیقتری داشت. ملاک هایی که بسیاری از آنها می توانند شخصی باشند، اما کمک می کنند آنچه را که به راستی می خواهیم، از میان بی نهایت انتخاب کنیم. ما نیازمند کدها و نشانههای تخصصی تری هستیم. باید به دستگاه نشانه شناسی دقیقتری مجهز شویم. دستگاهی که علائم ریزتری از نامها و عنوان ها را در متن تشخیص میدهد. این نشانهها میتوانند در بافت زبانی متن یا واژگانی که به کار رفته اند، مستتر باشد، یا حتا شیوهای که متن خود را در آن عرضه میکند.
از سوی دیگر متون نیز به سوی بروز هر چه بیشتر نشانههای خود پیش خواهند رفت. در این جهان انبوه وآشفته، متونی بیشترین انکشاف ـ و البته اعتبار و ارزش ادبی و اجتماعی و اقتصادی را نسیب خود خواهند کرد که آشکارتر برآنچه هستند، دلالت کنند. اگر ادبیات را دستگاه نشانه شناختی به خود بسندهای بدانیم که در بستر نشانه شناختی بزرگتری به نام زبان شکل می گیرد، ادبیاتِ نوری آینده از جوهر و ماهیت ادبی ناب تری برخوردار خواهد بود. کدهایی که باید دقیق و ظریفتر از پیش در کنار هم چیده شوند تا کامل و مطلوب بنمایند. هر چند همواره خطر افتادن از آن سوی بام نیز وجود دارد. یعنی در افتادن در آشکارگی بیش از حد که در تضاد با روح نسبی و پنهان گر ادبیات است.
تضاد دیالکتیکی میان آشکارگی و پنهان گر، چنانکه در طول تاریخ ادبیات جاری بوده ست در ادبیات نوری نیز ادامه خواهد یافت. کشش میان نخبه گرای و گسترش میان تودهها ادامه می یابد و ادبیات در جایگاه نهادی اجتماعی به تعامل مستقیم با زندگی ادامه خواهد داد. امروز بسیار دشوار است که مختصات ژانری را که در حال زایش است تعیین کرد، اما می شود احساس کرد که چیزی در حال رخ دادن است، بخشی از مناسبات شناخته شده و شکل عرضه ی ادبیات در حال دگرگونی ست و این بر فرم و شکل ادبی تاثیر خواهد گذاشت.