لوگوی مجله بیدار

شماره‌ی ۴۸

در این شماره
داستان
مقاله
نقد
پادکست
ترجمه
نویسندگان
گویندگان
همکاری
جشنواره
کارگاه نویسندگی
در این شماره داستان مقاله نقد پادکست ترجمه نویسندگان گویندگان همکاری جشنواره کارگاه نویسندگی

عشق، ناکامی، سرخوشی | مجله‌ی داستانی بیدار
همرسانی:
۰۲ شهریور ۱۳۹۸

عشق، ناکامی، سرخوشی

علیرضا ایرانمهر

چرا بیش‌تر داستان‌های خوب دنیا به نوعی غم‌انگیز هستند؟ این سوالی بود که وقتی تازه شروع به کار نوشتن داستان کرده بودم از خودم می‌پرسیدم. با اشتیاق داستان‌ها و رمان‌های بزرگ دنیا را می‌خواندم و سرتاسر وجودم غرق لذت می‌شد، اما لذتی آمیخته به اندوه و دلتنگی و البته شوق و بی‌تابی. بعدها فهمیدم این نوع شگفت‌انگیز لذت که در ادبیات وجود دارد، مربوط به ذات زیبایی است و شاید عشق! عشق در ذات‌اش درد ناکامی را با خود دارد یا عموما زمانی در خاطر و کلمات ما ثبت می‌شود که از دست می‌رود و اندوه آن برجای می‌ماند، حتا اگر از دست هم نرفته باشد وقتی که به امکان از دست دادن آن فکر می‌کنیم دوباره برای مان جذاب می‌شود و برای حفظ‌اش تلاش می‌کنیم.

زیبایی هم چنین است. ما زیبایی گل سرخ را به سبب آن درک می‌کنیم که می‌دانیم عمر آن چند روزی بیش‌تر نیست، مثل زندگی انسان که همواره نقطه‌ی پایانی در انتهای آن وجود دارد. هر چیزی توی دنیا اگه جاودانه و نقصان ناپذیر باشد ذاتا نمی‌تواند زیبا باشد. زیرا وقتی ابدی باشد و هر لحظه و برای همیشه و با کیفیتی ثابت وجود داشته باشد دیگر دیده نمی‌شود و رنگ می‌بازد، کنجکاوی و شوقی برای درک و شناختن و لمس خود برنمی‌انگیزد. مثل صدایی که از شدت تکرار دیگر شنیده نمی‌شود. و اساسا تکراری و روزمره شدن هر چیزی به ویژه که تصوری از ابدی بودن آن وجود داشته باشد به معنای مرگ زیبایی و جذابیت آن است. اتفاقا شکستن روند تکراری و آشنایی‌زدایی، همان ترفندی است که ادبیات برای درک دوباره‌ی زیبایی‌های جهان انجام می‌دهد. یعنی ناپایداری هر چیزی را در هستی نشان مان می‌دهد، جهان تکراری و روزمره را به شکلی تازه و بدیع بازآفرینی می‌کند و امکان شناخت دوباره‌ی آن و لذت بردن از زیبایی‌هایش را فراهم می‌کند. شاید برای همین زیباترین داستان‌های دنیا درعین شوق و امید و سرخوشی که در آن‌ها موج می‌زند، غم انگیز هم هستند. چون شاید بیش از هر چیز انسان بودن ما را به خود مان نشان می‌دهند، با همه‌ی ناپیداری و ناکامی‌هایی که ذات زندگی از آن زیبا می‌شود. اندوه‌های و بی‌رحمی‌های ناگزیر زندگی را نشان‌مان می‌دهند که درک لذت و زیبایی‌های لحظه‌های موجود را ممکن می‌سازد. چنین است که در تارپود این اندوه، سرخوشی عمیقی نهفته است که به شدت واقعی و انسانی می‌نماید. بسیاری از آثار بزرگ ادبی با نشان دادن نقصان‌های هستی درک زیبایی آن را برای ما ممکن می‌سازند.

اما این فقط درباره‌ی آثار خوب صادق است. آثار بسیاری نیز وجود دارند که ادای یک اثر خوب را در می‌آورند، اما واقعا نیستند. آثاری ملال‌آور و دلگیر که هیچ درک تازه‌ای از زندگی و اندوه و مرگ و سرخوشی در آن وجود ندارد و لذت و ستایشی را در ما برنمی‌انگیزند. این آثار معمولا مربوط به کسانی است که فقط ظاهر غم انگیز آثار بزرگ را دیده‌اند و مجال درک عمق زیبایی آن را به خود نمی‌دهند. بنابراین با تقلید اندوهای واقعی و انسانی که پر از حس سرخوشی است، اندوهی تقلبی را سرهم بندی می‌کنند. این‌ها آثاری هستند که شوقی را برنمی‌انگیزند و خودنمایانه و حقیر به نظر می‌رسند. اما مسلما کسانی که مزه‌‌های ناب و واقعی را چشیده باشند با چنین تقلب‌های ملال آوری راضی نمی‌شوند و متأسفانه کسانی که شانس لمس چنین لذتی را نداشته‌اند ممکن است برای همیشه از سرخوشی ناب و هیجان‌انگیز خواندن یک داستان کامل محروم بمانند.

خانه درباره‌ی ما خبرنامه تماس با ما پیوندها
© مجله‌ی داستانی بیدار.
درباره‌ی ما
خبرنامه
تماس با ما
پیوندها