فصلی از کتاب «نوشتن خلاقانه – از اندیشه تا جوهر» از سیمون لیناستروم
نویسندهها حتی زمانی که نمینویسند، مینویسند.
زمانی که جوان بودم، در واقع، همهی نوشتن من گشتن و نگاه به چمنها بود. زمانی که به برگهی سفید روی آوردم، ایدههای کاملی داشتم و نوشتنم تنها کنشی برای روی کاغذ آوردن آن چیزها بود تا فراموششان نکنم.
نوشتن فقط کار فیزیکی تایپ در لپتاپ یا یادداشت در دفترچه نیست. نوشتن همهی چیزهایی را دربردارد که تو را به آن لحظه میرساند که واژهها را میچینی – یعنی کمابیش همهی هستیات.
هرچه در زندگیات تجربه کردهای، رویاهای شبانه، ناشتای بامداد، اندیشههایی که بامدادان هنگام رفتن سر کار پیدا میشوند – همهی اینها مستقیم یا نامستقیم در آنچه میآفرینی اثر میگذارد.
پس این گمان را رها کن که نوشتن کاری است که در یکی دو ساعت یک جا نشستن انجام میدهی و سپس به کارهای دیگر زندگیات میپردازی و فراموشش میکنی. نویسندهها همیشه روشنند. چه کسی میداند ایدهی بعدی کی به بار مینشیند؟ چه کسی میداند که به چه چیزهایی خواهی اندیشید یا کی عبارتی درجه یک به ذهنت خواهد رسید؟
به ذهنت چیزی بده تا با آن کلنجار برود، ذهنت رویش کار خواهد کرد، حتی زمانی که خوابی یا بیحواس ظرفها را میشویی. اینجا تمرینهایی روزانه را میآورم که میتوانی برای نقش ۲۴ ساعتهی نویسنده بودن از آنها بهره بگیری:
• با واژهها بازی کن، هر جا، سراسر روز، هر روز. به تابلوی فروشگاهها نگاه کن. زمانی که کسی را در خیابان میبینی، تند فکر کن چه استعارهای میتواند چشمانش را توصیف کند. سراسر روز به طنز و کنایه بیاندیش. واژههای نویی که میشنوی را بکار ببر و به دقت به آوا و وزنشان در آهنگها گوش کن. چیزهایی که برایت گیراست یادداشت کن.
• مجموعهای از بازگفتهایی که دوست داری نگهدار، زمانی که در مقالهای جملهای تکاندهنده میخوانی کپیاش کن. بخشهایی را که در کتابها دوست داری نشان بگذار. دفترچهای داشته باش که رویاها و تصویرهایی که برایت الهامبخش است را یادداشت کنی. دربارهی تصویرها، ایدهها، آواها، و واژههای پیرامونت کنجکاو باش… و چیزهایی که با آنها ارتباط میگیری را گردآوری کن.
• اگر داری گفتوگو مینویسی، به گفتوگوهای واقعی پیرامونت گوش بده و ببین چگونه طبیعی پیش میروند. اگر داری جایی را توصیف میکنی، به جاهایی مانند آن برو و در آن فضا غوطهور شو. اگر شخصیتی را بررسی میکنی، آن را آمیختهای از آدمهایی کن که میشناسی.
• همیشه دفترچهای همراه داشته باش، یا ضبط صوت اگر دلت میخواهد. گوشی همراهت هم به سادگی کار ضبط را انجام میدهد. بسیاری از چیزهای درخشان برای نویسندهها زمانی رخ دادهاند که داشتهاند ناخنهایشان را مرتب میکردهاند یا در ادارهی پست در صف ایستاده بودند – دفترچهای داشته باش تا همهی آن الهامهای کوچک را زمانی که رخ میدهند یادداشت کنی. کسی چه میداند که با آنها چه کار میتوانی بکنی…
• نوشتههایت را دور نریز. پوشه و پرونده بخر – هر چیزی که نیاز است تا تراوشهای ذهنت را امن و مرتب نگه دارد.
• از خود برون آ. ایدهها آن بیرونند، شناور، مانند پرتوزایی. پذیرایشان باش. یعنی حسگرهایت را به همهی چیزهای شگفتی که هر روزه پیش رویت رخ میدهند بسیار حساس کنی. هر چیز را به راستی تماشا کن. موسیقی نو گوش کن. خوراک نو بخور. چیزها را لمس کن.