همرسانی:
۰۹ تیر ۱۳۹۸
چگونه گفتگوهایی درخشان بنویسیم – بخش ۱
ترجمه و چکیدهای از
کتاب چگونه گفتگوهای درخشان بنویسیم
نوشتهی جیمز اسکات بل
- کیفیت گفتگو تندترین راه به ارزیابی توان یک نویسنده است. یک گفتگوی خوب خواننده را با خود میکشاند، و بهبود گفتگوهای داستان، تندترین راه برای بهبود داستان است. برای همین این کتاب نوشته شده تا ویژگیهای یک گفتگوی درخشان و راه رسیدن به آن را نشان دهد.
- گفتگویی که در داستان میآید، با گفتگوهایی روزانه یکسان نیست، بلکه فشرده و ادامهی کنش است.
- اگر به گفتگو بمانند کنش نگاه کنید، دیگر گفتگوهای آبکی نمینویسید. سخن بمانند کنش به ما یادآوری میکند که در داستان، شخصیتها گفتگو میکنند تا کار خود را پیش ببرند.
- پس نخستین راز نوشتن گفتگوهای درخشان این است که در هر گفتگویی، هر شخصیت هدفی داشته باشد، و این هدفها رویاروی هم باشند.
- پیش از نوشتن هر گفتگویی، برای خودتان روشن کنید که هدف هر شخصیت چیست، و چطور هدفها رویاروی همدیگرند. اگر هر دو شخصیت با هم موافق باشند، گفتگوی گیرایی نخواهد شد. مهم نیست که این هدفها چقدر بزرگند، حتی چیزی به کوچکی خواست یک لیوان آب هم میتواند هدف یک شخصیت باشد. اگر هدف شخصیتها رویاروی هم باشد، گفتگو خوب درمیآید.
- چه چیزی گفتگو نیست؟ گفتگوی دراماتیک، گفتگوی واقعی نیست. بلکه گفتگویی است که نویسنده در آن از زبان شخصیتها هدفی را دنبال میکند. این نکتهی مهمی است. در داستان، نمیخواهیم واقعیت را همانگونه که هست بنمایانیم، مستندسازی نمیکنیم. بلکه چیزی میسازیم که حس واقعی دارد ولی با هدف رساندن اثری دلخواه است.
- گفتگو در داستان پنج کارکرد دارد. در هر گفتگویی دست کم یکی از اینها باید باشد، وگرنه تنها کاغذ سیاه کردهایم:
- نشان دادن اطلاعاتی از داستان
- نشان دادن شخصیت
- نشان دادن لحن
- ساختن صحنه
- نشان دادن موضوع
اطلاعات داستان
- منظور اطلاعاتی است که برای خواننده نیاز است تا بتواند بفهمد که در داستان چه میگذرد. راه معمول نشان دادن اطلاعات، بازگو کردن آنهاست. ولی گفتگو گاهی شیوهی هنریتری برای رساندن اطلاعات است. نکتهاش این است که خواننده هیچگاه نباید حس کند که دارید به او اطلاعات میدهید. برای نمونه، بسیاری از گفتگوهای نویسندههای تازهکار بخشهایی مانند این دارد: سلام، آرتور، دکتر خانوادگی ما از بالتیمور. در این نوشته، شخصیت، اطلاعاتی که خودش میداند را بلند بیان میکند، کاری که حس واقعی بودن را از داستان میگیرد.
- پس نخستین چیزی که باید دقت کنید این است که هر دو شخصیت اطلاعاتی که داده میشود را ندانند.
- چگونه در گفتگو اطلاعات بدهیم؟
- یکم، ببینید که چه اطلاعاتی را میخواهید به خواننده بدهید. اصلی که من همیشه میگویم این است: نخست کنش، سپس توضیح. خواننده همیشه منتظر توضیح خواهد ماند اگر کنشهای خوبی رخ بدهد.
- در حقیقت، با توضیح ندادن دلیل برخی کنشها و گفتگوها، رازآلودگی میسازید. این در هر ژانری بکار میآید. خواننده دوست دارد حدس بزند.
- دوم، زمانی که میدانید چه چیزی را میخواهید نشان دهید، آن را در گفتگویی پر تنش بگذارید. به سخن دیگر، اطلاعات را در رویارویی پنهان کنید.
نشان دادن شخصیت
هر گفتگویی میتواند جنبههای گوناگونی از شخصیتها را نشان دهد و این کار را از چند رهگذر انجام میدهد:
- واژگان: گستردگی واژگان نشان میدهد که پیشینهی آموزشی شخصیت چیست. یک شخصیت با دانشی که دارد چه واژههایی را میداند؟ اگر شخصیتی داشته باشیم که آموزش اندکی دیده باشد ولی واژههای قلمبه سلمبه به کار ببرد، این چه چیزی را نشان میدهد؟ خود این هم بخشی از شخصیت او را نشان میدهد.
- جملهبندی: اگر شخصیتی به زبانی جز زبان مادریش سخن میگوید، این را میتوان در جملهبندیهایش دید.
- گویش: مردم هر منطقه کاربردهای ویژهای برای هر واژه و نیز واژگان ویژهای برای برخی مفهومها دارند.
- گروه همکاران: کسانی که در پیشهای یکسانند، مانند وکیلها و پزشکها، واژههای ویژهی پیشهی خود را به کار میبرند.
نشان دادن لحن
همهی گفتگوهای یک داستان، لحن آن داستان را میسازند. نسبت به ساختن این لحن آگاه باشید و از آن در راه خود بهره ببرید.
ساختن صحنه
واکنش شخصیتها به پیرامونشان، اطلاعاتی هم دربارهی آن مکان و هم دربارهی مردمی که به آن واکنش نشان میدهند به ما میدهد.
نشان دادن موضوع
بسیاری از نویسندهها دوست دارند پیام یا موضوعی را با داستان خود برسانند. ولی خطری که اینجا هست این است که بگذاریم یکی از شخصیتها دربارهی آن موضوع تکگویی کند. به این کار اندرز دادن میگویند. برای پرهیز از این کار و داشتن گفتگویی طبیعی، میتوان پیام داستان را در گفتگویی رویارویانه جا داد. درست همان گونه که اطلاعات داستان را میشود هنرمندانه در میان گفتگویی پرتنش فاش کرد، پیام داستان را هم میتوان رساند.
تمرینهایی برای گفتگونویسی
همانگونه که سربازان و کشتیگیران و جنگآوران، هر روز تمرینهای دشوار میکنند، نویسندهها هم باید گوش و قلم خود را برای خوب نوشتن گفتگو تمرین دهند. اینها چند نمونه از این تمرینها است:
دفترچهی سخن
یکی از تمرینهای دلخواه من زمانی که میخواهم رمانی را آغاز کنم، دفترچهی سخن است. در این دفترچه، اندیشههای هر شخصیت را بی هیچ قالبی مینویسم. از کجا میدانم که هر شخصیتی چگونه سخن میگوید؟ از آنها پرسشهای میپرسم و سپس میگذارم پاسخ دهند. این کار را تند انجام میدهم بیآنکه چندان بیاندیشم. آنچه منتظرشم لحظهای است که شخصیت به گونهای سخن بگوید که برایش برنامهریزی نکرده بودم. و این رخداد همیشه پیش میآید. همین هم بخش جالبش است، که شخصیت برایم زنده میشود.
برای این دفترچه زمان بگذارید. تلاش نکنید همهاش را یکباره بنویسید. من اغلب برای شخصیتهای اصلیم دوباره در این دفترچه مینویسم، چیزی بر آن میافزایم، واکاویاش میکنم، و بهبودش میدهم.
بلند خوانی
زمانی که گفتگو را بلند بخوانید احساسی سراسر دیگرگونه به آن خواهید داشت. ذهن شما آن را جوری میشوند که انگار در بیرون از کاغذ دارد رخ میدهد.
بازنویسی فیلمنامهها
این تمرین، خواندن صحنههایی از فیلمنامهها و بازنویسی گفتگوهای آن در قالب داستانی است.
بداهه گویی
بداههگویی که در کلاسهای بازیگری هم تمرین میشود، ما را وادار میکند تا میشود نوآور باشیم. یک راه تند و ساده برای این تمرین تماشای تلویزیون با صدای بسته است. این کار به ویژه در تبلیغها خوب درمیآید: تلاش کنید به جای شخصیتها سخن بگویید. راه دیگر تمرین بداهه گویی این است که هر روز یک شخصیت تصادفی برگزینید و بایستید و به جای آن شخصیت سخن بگویید. روزی پنج دقیقه این کار را بکنید، پنج دقیقه دربارهی هر موضوعی که دوست دارید جوری سخن بگویید که اگر آن شخصیت بود میگفت. چندان بهش نیاندیشید، فقط این کار را انجام بدهید. مهم نیست چقدر درست خود را جای شخصیت گذاشتهاید، بلکه دارید با این کار ذهن خود را نرمش میدهید.
بنویسید
گفتگوهای فراوانی را تمرینی بنویسید. صحنهای را با دو شخصیت تصادفی تصور کنید، و آنها را تا میشود متفاوت بانگارید. سپس گفتگویی بنویسید. یا دو نفر را در خیابان در نظر بگیرید و برایشان گفتگو بنویسید. برایشان صدای ویژهی و خواست خود را بسازید.
افزایش تنش در گفتگو
اگر گفتگو تندترین راه به بهبود داستان است، تندترین راه برای بهبود گفتگو افزایش تنش و رویایی است. بدترین گفتگوها میان کسانی است که با هم موافقند و چیزی برای گفتگو ندارند. راههایی برای افزایش تنش در گفتگو هست که چکیدهای از آنها را میخوانیم:
- برای هر شخصیت، هدفی متضاد با شخصیت روبرو بگذارید.
- بگذارید شخصیتها بگومگو کنند. حتی یک بگومگوی شوخطبعانه هم کار میکند.
- سدهایی برای گفتگو ایجاد کنید. این سدها میتوانند بیرونی یا درونی باشند. برای نمونهای از سد بیرونی، میتوانید دو نفر در تصور کنید که باید رازی مهم را به تندی با هم در میان بگذارند، ولی درست زمانی که میخواهند گفتگو کنند یک شخصیت وارد میشود و آنها نمیتوانند سخن بگویند. سدهایی درونی هم مانند زمانی است که احساسهای خود شخصیت سد آن میشود که موضوعی را که میخواهد به زبان بیاورد. و آن موضوع اغلب برای شخصیت دیگر پنهان است.
- عامل ترس. نشان دادن ترس شخصیتها در گفتگو به بهبود گفتگو یاری میکند. چیزی که دربارهی ترس جالب است این است که یک طیف است. در یک سر، میتواند رقیق باشد، مانند نگرانی فراموشی چیزی. و در سر دیگر میتواند وحشت ناتوانکننده باشد. در این میان همه جور ترسی هست.
- پس هدف، بگومگو، سد و ترس. اینها را برای بهبود گفتگو به یاد داشته باشید.